کیانمهر: الهی بحق این روز عزیز و بحق باب المراد به مراد دلتون برسید و تمامی حاجاتتون برآورده به خیر بشه الهی باب الحوائج موسی بن جعفر پای حاجاتتون مهر استجابت بزنه و بهترینها براتون رقم بخوره الهی آمین

 

متن شعر مداحی میثم مطیعی  پیش از اقامه نماز عید فطر

 

کار و همت همه‌ی رنگ و بوی این خاک است 

عرق کارگران آبروی این خاک است

به عمل کار برآید به سخندانی نیست 

پینه دست کم از پینه پیشانی نیست

کارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشد

عرق شرم مبادا که به رویش باشد

آه از آن دست پر از پینه که حسرت بکشد

پدری کز زن و فرزند خجالت بکشد

 

ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم

پی اقدام تو هستند هنوز این مردم

چند روزی تو مقامی به امانت داری

منصبت را نکند طعمه خود پنداری

راه می‌جویی اگر، شیوه مولاست دلیل

قصه آهن تفتیده و دستان عقیل

حرف تبعیض در آیین علی هرگز نیست

آهن سرخ گواه است خط قرمز نیست

پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست

پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست

 

ما نه آنیم که آموخته غرب شویم

پی هر وسوسه‌ای سوخته غرب شویم

سیلی از کوخ‌نشین، کاخ‌نشین خواهد خورد

و زمین‌خوار سرانجام زمین خواهد خورد

«بیست سی» چیست که تعلیم جهان، از دل ماست

هان که جمهوری اسلامی ایران اینجاست

اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری ست

خواب است ولی چاره ما بیداری ست

تا ابد تربیت از مهر ولی می‌گیریم 

مشق از غیرت ابروی علی می‌گیریم 

ما بر آنیم که در مکتب او دیده شویم 

با علی اصغر و قاسم همه فهمیده شویم

 

تا ابد سستی تسلیم مبادا با ما 

وحشت از حربه تحریم مبادا با ما

باز تحریم جدیدی به سِنا رفت که رفت

جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت

ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا

تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا

عهد با سر گردنه بستیم ای دوست

بارها عهد شکست و نشکستیم ای دوست

هر چه می‌شد بَرَد از کیسه ما بُرد که بُرد

«بُرد بُرد» این بُوَد آری همه را بُرد که بُرد

گفته بودند که دشمن به تجارت آمد 

پیر ما گفت که البتّه به غارت آمد

خواب دیدند صَلاح از طرف بیگانه است

به خود آییم نجات همه در این خانه است 

کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار

سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!

راه ما راه حسین است و به خون روشن شد

تکیه بر تیغ زد آن دم که جهان دشمن شد

نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو

نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او

دل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!

گر ز اخمش سپر انداخته ای باخته ای!

غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز

مژده «لا تهنوا» می‌رسد از جا برخیز

تا بدانند که هان لشکر احمد ماییم 

رزمجویان و دلیران محمد ماییم 

 

ذوالفقار علوی بود برون شد ز نیام

مرحبا، دست مریزاد، سپاه اسلام

ناز شست تو دلاور حسن تهرانی

زنده ای تا به ابد، فاتح این میدانی

هست مدیون تو امنیت‌مان تا به ابد

هست ممنون تو ایران و جهان تا به ابد

اینکه چون صاعقه آمد به سرت تکفیری

ذوالفقار است که از غرش آن می‌میری

وقت آن است سر جای خودت بنشینی

با دم شیر مکن بازی، بد میبینی!

نوش جان همه‌تان سیلی شش موشک ما 

که صدایش برسد تا به ریاض و حیفا

(شترقش برسد تا به ریاض و حیفا!)

این قدَر بمب نچسبان به کمر ای نامرد!

صبر کن موشک ما منفجرت خواهد کرد

ای ابوجهل که در کشتن خود استادی

خر دجالی و افسار به صهیون دادی

ای سیه روی که از نفت سعود آمده ای

بچه ابلیس که از ناف یهود آمده ای

دشمن از ابلهی‌اش در طمع خام افتاد

تشت رسوایی‌اش اما ز سر بام افتاد

جاهلیت چه سعودی و چه غربی یکجا

گرم رقصند، عجب منظره ای باب هَجا

 

رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست

سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست

آری آرامش ما مرد خطر می‌طلبد

صبح پیروزی ما خون جگر می‌طلبد

«می‌وزد از همه جا بوی گل یاس شهید

از کجا آمده اند این همه عباس شهید

ذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتاد

علم از دست علمدار نخواهد افتاد»

در دفاع از حرم، آیینه آن سقاییم 

همچو عباس، علمدار ولایت ماییم

این زره پشت ندارد منگر برگردیم 

تیغ در دست، به ره، منتظر ناوردیم

قدس ای قبله آغاز که پایان با توست 

مهر باطل شدن فتنه شیطان با توست 

تو کلید همه گمشدگی‌ها هستی 

قدس ای قدس! تو آزادی دنیا هستی

منشینید به غم شام بلا می‌گذرد

راه ما از سفر کرببلا می‌گذرد

 


امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت. از آیه‏‌ای که امام در هنگام خروج از مدینه قرائت کردند، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار می‏‌شود. @karbobalair خروج از مدینه امام(ع) عزم خروج از مدینه را کرد ایشان شب هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خوانده و وداع کرد و صبح به خانه برگشت. در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کردند. حرکت به سمت مکه امام(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال 60 هجری به همراه 82 نفر از اهل بیت و یارانش از مدینه خارج شد. در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را در این سفر همراهی می‌کردند. علاوه بر بنی هاشم، 21 نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند. @karbobalair امام حسین(ع) به همراه همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت. در میان راه مکه، امام(ع) و همراهانش با عبداللّه بن مطیع، دیدار کردند. امام حسین(ع) پس از پنج روز، در روز سوم شعبان سال 60 به مکه رسید و مورد استقبال گرم مردم مکه و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفت. @karbobalair مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به مکه مدینه (15 رجب سال 60 هجری هلاکت معاویه و 28 رجب سال 60 هجری خروج امام(ع) از مدینه)، ذوحلیفه ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان، مرظهران، مکه مکرمه(3 شعبان سال 60 هجری ورود امام(ع) به مکه) مسیر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه است. @karbobalair ورود امام به مکه کاروان امام حسین(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال 60 هجری، وارد شهر مکه شد. ساکنان مکّه و زائران بیت الله الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این بر عبداللّه بن زبیر، سخت گران می‌آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکّه با وی بیعت کنند و می‌دانست که تا امام حسین(ع) در مکّه هست، کسی با او بیعت نمی‌کند؛ زیرا جایگاه امام حسین(ع) در نزد مردمان مکّه، بسیار بالاتر از جایگاه پسر زبیر بود. اینکه چرا امام حسین (ع) در آغاز حرکت از مدینه به مکه رفت به دلیل آن بود که پس از آن که معاویه بن ابی سفیان (نخستین خلیفه اموی) در نیمه رجب سال 60 قمری مُرد و فرزندش یزید، به خلافت مسلمانان دست یافت، وی و درباریان اموی تلاش زیادی به عمل آورده تا از همه مردم بیعت گیرند. @karbobalair آنان، مشکل خاصی در گرفتن بیعت از اهالی شام، مصر، عراق و یمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز، به ویژه از شهر مقدس مدینه بود. زیرا در این شهر بزرگانی چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنیفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر زندگی می‌کردند، که از جهات گوناگون بر یزید برتری و در رسیدن به مقام حکومت، بر او ترجیح داشتند. @karbobalair اما در میان مخالفان یزید در مدینه، وجود شخصیت ممتازی چون امام حسین(ع)، همانند خورشید تابان، تمام ستارگان و سیارگان را بی فروغ می‌نمود و به عنوان تنها یادگار جدش حضرت محمد(ص) و جانشین پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبی(ع)، در رسیدن به مقام خلافت و رهبری مسلمانان، شایسته‌تر از همه بود و نگاه همگان به سوی او معطوف بود. بدین لحاظ، یزید بیش از همه، از وی واهمه داشت و درصدد تسلیم کردنش برآمد. بنابراین، امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت و از آیه‏‌ای که در هنگام خروج از مدینه قرائت کرد، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار می‏‌شود. @karbobalair منبع: ابن اعثم، پیشین، صص19- 20 و الخوارزمی، پیشین، ص.187 البلاذری، پیشین، ص160؛ الطبری، پیشین، ص341 و شیخ مفید، پیشین، ص34. ابن اعثم، پیشین، صص21-22 و الخوارزمی، پیشین، ص189. ابن اعثم، پیشین، ص69. ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص228؛ الطبری، پیشین، ص341 و ابن اثیر، پیشین، ص16. الدینوری، پیشین، ص228 و شیخ صدوق، پیشین، صص152-153. شیخ صدوق، پیشین، ص152. وقعة الطف ص 85 و 86

میلادرفیعی: ✨ خاموشی آتش جهنّم در ولادت امام حسین علیه السلام.

قمرپرنیانی درولایت افق:

#اعمال_مستحبی_ نماز فرزند برای آمرزش پدرومادر اين نماز دو ركعت است، در ركعت اوّل پس از سوره «حمد»، ده بار مى گويى: رَبِّ اغْفِرْلى وَلِوالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ. پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم و ديگر مؤمنان را در روزى كه حساب برپا شود   و در ركعت دوم پس از سوره حمد، ده مرتبه مى خوانى: رَبِّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِىَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم و هركه در حال ايمان به خانه من درآيد و هر مرد مؤمن و زن با ايمانى را پس از سلام نماز نيز ده بار مى گويى: رَبِّ ارْحَمْهُماكَمارَبَّيانى صَغيراً. پروردگارا ترحم كن بر ايشان چنانچه پروريدند مرا در كودكى


پرنیانی در ولایت افق

■ بازخوانی دلنوشته همسر شهید مدافع حرم محمد اینانلو برای امام ای فرمانده معظم کل قوا □ ای مولای ما. همان روز که در کوچه ها فاطمه سیلی خورد، به ما فهماند؛ پای علی ایستادن آسان نیست. □ راه ولایت پُر است از راهنی که در طمعِ ایمان مردمان نشسته اند، یک روز قیمت امامشان چند سکه طلاست، یک روز گندمِ ری و یک روز. □ نمی دانم امروز شما را به چه فروخته اند که حرف هایت را نمی شنوند و هشدارهایت را نمی فهمند. □ چقدر شبیهِ مولایت شده ای آقای من. خطبه هایی که می خواند و گوش هایی که نمی شنید. □ یک روز جانِ مسلمین را بهانه کردند تا علی را از نبرد با دشمن منصرف کنند؛ و امروز، نانِ مسلمین را. □ پای علی ایستادن آسان نیست، فاطمی باید بود تا که فهمید. پای تو ایستاده ایم آقاجان، حتی اگر همهٔ آنها که روزی در کنارت بودند و گوشه عزلت برگزیدند و عافیت طلبی پیشه کردند و شدند طلحه و زبیر زمان.و دیگر به خطرهایی که اسلام را تهدید می کند کاری نداشته اند، که تاریخ، پُـر است از داستانِ جاماندنِ اینان. □ پای تو ایستاده ایم، حتی اگر نیاز باشد قرمزیِ خونمان، خط های قرمزت را بیش از پیش یک به یک پر رنگ تر و رنگین تر کند. پای تو ایستاده ایم همچون شهيدانمان. □ اما دلمان می لرزد،. می لرزد هروقت، تنهاییت را فریاد می زنی، دلم می لرزد وقتی می گویی: خسته نمی شوی از گفتن این حرفها، تنم لرزید وقتی جانباز سرافراز کشورم فریاد زد: که به آقا بگوئید از رفتن حرف نزند,به ولله از دیشب به قلبم فشار آمده ! □ حرف رفتن نزنید ای مایه مباهات. ما همه عمار توييم . □ این را آویزه گوششان کنند که صبر می کنیم به فرمان شما، و بساطشان را جمع می کنیم آن روز که فرمانتان بر چیز دیگری رقم بخورد. □ حضرت ماه ما هرچه که داریم پای ولایت میدهیم ؛جان که برای شما قابلی ندارد. □ رهبرم من تکیه گاهم را همسر جوانم را ،پدر دختر یک ساله ام را برای اطاعت امر شما که فرمودید دفاع از اسلام مرز ندارد با جان و دل راهی سرزمین عشق (سوریه)کردم. □ او جانش را فدای ولایت کرد و وصيتش هم این بود که بی قید و شرط تا آخرین لحظه پشتیبان ولایت باشیم. □ تا آخرین قطره خونمان پای ولایت ایستاده ایم ای مقتدای من. □ ما این درس را از مادرمان گرفته ايم که پای ولایت از جان و مال خود گذشتن آن حساب است ای نور چشم مسلمین. @sepah_pasdaran


پرنیانی در ولایت افق

‍ ترک برداشت قلب چشمه از فریاد نخلستان صدای واعطش  می آید از ابعاد نخلستان درون استخوانی لانه ی مورست و با اندوه ملخ سان از پس زانو شنیدم  دادِ نخلستان نه برگی و نه باغی و نه حتی وز وز زنبور به دوزخ می زند پهلو کنون خرداد نخلستان ز دستت سایه بان بر چشم می سازی بگو با من، به غیر از توده ای از پر چه دارد باد نخلستان؟ تمام نخل ها چون نیم سوزی آتش اندودند نوای مرغ آمین تا رسد در  یاد نخلستان به زحمت عنکبوت  از روی پرچین می رود بالا که شاید چتر دوزد  بر سر شمشاد نخلستان به آتش می کشد شیرین که شاید با همین شعله میان خشک و تر سوزد دل ِفرهاد نخلستان اگر چه خان لباس عافیت پوشید و جان در برد شبی هم  او به جان می آید از  بیداد نخلستان ابوذروهاب

bano: ❣ احترام به خود با ۲۰ قانون. قانون اول: اگر فکر می‌کنی کاری اشتباهه، انجامش نده! قانون دوم: در صحبت‌ها همیشه دقیقا همون چیزی رو بگو که منظورته! قانون سوم: هیچ‌وقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه رو از خودت راضی نگه‌ داری؛ هیچ وقت. قانون چهارم: سعی کن هر روز یاد بگیری و دست از یادگرفتن بر نداری. قانون پنجم: در صحبت با دیگران هیچ‌وقت راجع به خودت بد حرف نزن. قانون ششم: هیچ‌وقت دست از تلاش برای رسیدن به رویاهات بر ندار. قانون هفتم: سعی کن راحت نه بگی، از نه گفتن نترس. قانون هشتم: از بله گفتن هم نترس. قانون نهم: با خودت مهربون باش. قانون دهم: اگه نمی‌تونی چیزی رو کنترل کنی، بزار به حال خودش. قانون یازدهم: سعی کن از اتفاقات و حالات منفی دوری کنی. قانون دوازدهم: برای رضایت دیگران، کاری رو انجام نده که دوست نداری. قانون سیزدهم: سعی کن ببخشی، اما فراموش نکن. قانون چهاردهم: در هیچ حالتی، سطح خودت رو به اندازه طرف مقابلت پایین نیار. قانون پانزدهم: حرفی رو که نمی‌پسندی تائید نکن. قانون شانزدهم: به کسانی لطف کن که استحقاقش رو داشته باشن، لطف تورو وظیفت ندونن و سپاس‌‌گذار باشن. قانون هفدهم: با کسی که ازش خوشت نمیاد، همنشینی نکن. قانون هجدهم: در یاد دادن، بخشنده باش. قانون نوزدهم: از کسی ناراحت هستی بهش بگو، ناراحتیتو بگو، دلیلش رو بگو و انتظار عذرخواهی داشته باش. قانون بیستم: عاشقی کن.

Hamid Yaghmaei: براي پدرم كه حاجي شد بعد يك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسال شادي از چشمهاش معلوم است همه يِ خانه سر خوش و خوشحال يازده سال ِ منتظر مانده زائر خانه ي خدا بشود يازده سالِ گريه ميكرده راهيِ مروه و صفا بشود وقت رفتن براي بدرقه اش همه تا پاي كاروان رفتيم زير قرآن كمي تبسم كرد گفت نامهربان ،گران ،رفتيم هركسي حاجتي به او ميگفت بچه ام را دعا بكن حاجي مادرم مدتيست بيمار است جاي ماهم صفا بكن حاجي در مدينه بقيع يادم باش هر كسي داشت خرده حاجاتي خواهر كوچكم صدايش زد يك لباس عروس و سوغاتي رفت بابا سوار ماشين شد بغض مادر كه ناگهان تركيد گفت باگريه و دعايي خواند به سلامت بريد و برگرديد تِِلِفن زد پدر به او گفتم ريسه هاي حياط را بستم كار دارد هنوز كوچه ولي سخت دلتنگ و منتظر هستم گفت مُحرم شديم در شجره حس وحالش شده است معراجي گفت بايد كچل شوم پسرم بعد ازين ها به من بگو حاجي خواهرت هر چه گفته بودانجا همه را يك به يك خريدم من راستي، ساعتي كه تو گفتي هر چه گشتم ولي نديدم من گفت چونكه مدينه اوليٓ است قبل عيد غدير ميآيد كارها را عقب نَيٓندازم به خيالي كه دير ميآيد تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز از رسانه پي خبر بوديم گاه مشعر و گاه هم عرفات چشم گردان، پيِ پدر بوديم روز قربان حدود ساعت ده خبري زود حرف مردم شد كشته هاي زياد در عرفات عيد در كام مادرم گم شد زنگ خانه مدام هي ميزد خبر از مكه و منا داريد؟ پدر آيا سلامت و خوب است؟ صدقه هم كنار بُگذاريد خواهر كوچكم نميفهميد مادرم منحني و خم شده بود انتظار و سكوتِ نافرجام خانه يكسر تمام غم شده بود اسمها را دوباره ميخوانديم دارد آمار ميرود بالا صد و ده _نه دويست _نه سيصد ناگهان اسمي آشنا حالا مادر از حال رفته غش كرده چند زن دور او به دلداري خواهرم كوچك است دق نكند پس كجايي پدر بيا ياري صوت قرآن صداي الرحمان راه را طي نكرده برگشتيم خواب هستم و يا كه بيدارم چقدر زود بي پدر گشتيم گفته بودي كه زود ميآيي قول دادي درست قبل غدير پاي قولت چرا نماندي پس حق بده پس اگر شدم دلگير داده بودم برات بنويسند روي يك پرچم بلندِ سه رنگ پدرم حجُ وسعي تو مقبول وٓكنارش دوبيت شعر قشنگ چقدر نقشه بود توي سرم مثلاً نقل وقت آمدنت گوسفندي برات سر ببريم يك عرق چين به رنگ پيروهنت كارتهايي كه نام تو خورده دعوت دوستان به صرف نهار چه بگويم به دخترت بابا نه ، نمانده براش صبر و قرار چه كسي ميدهد به او پاسخ گونه اي كه به او زيان نرسد كاش ساكي كه پر ز سوغاتي است هرگز اينجا به دستمان نرسد چِقٓدٓر زود دير شد بابا خستگي مانده است تويِ تنم از سفر قبل امدن بايد ريسه ها را يكي يكي بِكَنَم راستي گوييا اجل نگُذاشت سر خود را كچل كني بزني گفته بودي بگويمت حاجي حاج باباي مهربان مني


پرنیانی در ولایت افق

ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﺁﺭﺩ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ !!!! ﺣﯿﺮﺕﺁﻭﺭﻩ !!! ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩﺑﻮﺩﯾﻢ؟ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺷﯿﺮ ﺁﺏﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽﻫﺎ : ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺨﺘﻦ ﺫﺭﺕ، ﭼﻨﮕﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺫﺭﺕ ﻫﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪﯾﺎ ﺧﯿﺮ؟ ! ﻭﻟﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﺭﻓﺖ !ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﯿﻎ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﯾﮑﯽﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻭﯾﺘﻨﺎﻣﯽ ﺍﺳﺖ، ﻭﺍﺭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﺍﺭید ﯾﺎﻧﻪ؟ ﻣﻦ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺭﺩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ . ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ .ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﯾﺘﻨﺎﻡ، ﻣﺮﺩﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺍﯼﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺁﺭﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻦ ﺍﻭﭘﺎﺷﯿﺪﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪﻧﺪ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﺁﺭﺩ ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪبدن ﺍﻭﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺗﺎﻭﻝ ﻫﻢ ﻧﺰﻧﺪ !!! ﺧﻼﺻﻪ، ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪﻣﺪﺕ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﯼ ﺁﺭﺩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺭﺩ ﻗﺮﻣﺰﯼ ﻭﯾﺎ ﺗﺎﻭﻟﯽ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮ، ﺑﻪﻫﯿﭻ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺭﺩﯼ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻣﻦ ﯾﮏﮐﯿﺴﻪ ﺁﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﻮﺯﺍﻧﻢ، ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺁﺭﺩ ﺳﺮﺩﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﺭﺩ ﺑﺎ ﺩﻣﺎﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻦﺍﺯ ﺁﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﯾﮏ ﻟﮏﺳﻮﺧﺘﮕﯽ، ﻗﺮﻣﺰﯼ ﻭ ﯾﺎ ﺗﺎﻭﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺁﺭﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪﺭﻭﯼ ﺁﻥ؛ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ . ﺩﺭﺩ ﺁﻥ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻭ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺁﻥﻫﻢ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﺪ ! ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ ! ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺭﺍﺗﺠﺰﺑﻪ ﮐﻨﯿﺪ ! ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﺁﺭﺩ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺷﺪ ! ﺩﺭ ﺿﻤﻦﺑﺎﯾﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﯼ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﻭﻝﺯﯾﺮ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ ! ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﺭﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻩ ﻭ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ .ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻔﯿﺪ ﺭا برای آنها که دوستشان دارید و سلامتی آنها برایتان مهم است به اشتراک بزارید

امشب تقویم دلهایمان به خانه سیاه پوشی در مدینه رسیده است. باز هم بزرگ مردی غریبانه پرکشیده. خانه وحی اما روشن است، نور خدا خاموشی ندارد. نفس حق مردان بزرگ در هیاهوی خاکیان در تاریکخانه دنیا گم نمی شود. دل های بی قرار هنوز پای منبر نور پیشوای پنجم قرار می گیرد. چشمان تشنه هنوز به دو لب آن چشمه حیات دوخته است تا با کلماتش جان بخشد به دل های نیمه جان و امام مهربان بالای منبر نور راه و رسم مهربانی و جوانمردی را به ما می آموزد و می فرماید: «أُوصیکَ بِخَمْس إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ»[1] تو را به پنج چیز سفارش می کنم: ۱ـ اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ۲ـ اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن ۳ـ اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو ۴ـ اگر مدحت کنند، شاد مشو ۵ـ و اگر نکوهشت کنند بیتابی مکن دعای حضرت امام محمد باقر(ع) نماز حضرت امام محمد باقر(ع) صلوات بر امام محمد باقر(ع) زیارت ائمه بقیع باد صبا همراز سحرخیزان، همراه برنامه ریزان


پرنیانی در ولایت افق

زائرين امام حسين عليه السلام در اربعين؛ اين پيام كه از سوى برخى از برادران عراقى ، خطاب به زائرين ايرانى فرستاده شده است؛ توجه کنید بسيار زيبا است اعجبني هذا النداء لاحد الاخوة الاعزاء يدعو الزائرين الايرانيين اقدموا فديتكم بي وان اصبحت عملتكم ورق لا تبالوا تعالوا حاسرين تعالوا فلا حاجة لكم للمال فقد فرشنا القلوب قبل الدروب. وسنسقيكم بماء العيون هلموا : فلا اربعينية بدونكم. ولا خدمة الا خدمتكم نحن ننتظركم وسنتقاسم معكم كسرة الخبز كيف والموائد عامرة والمواقد موقدة والقدور جاهزة . والمضايف قائمة وعيوننا شاخصة نحو الحدود بانتظار طلائعكم. ترجمه پیام: قدم رنجه كنيد . فدايتان گردم با اينكه ارزش پول شما دچار اشكال گرديده است بفرماييد كه شما نياز به اسكناس وپول نداريد: ما قلب هاى خود را پيش از فرشها در راهها براى شما، فرش نموده ايم ما شما را با آب ديدگانمان سيراب مى كنيم روى آوريد؛ زيرا كه اربعين بدون وجود شما، اربعين نيست! وخدمت در اربعين بدون خدمت به شما، خدمت بشمار نمى آيد ما در انتظار شما هستيم ما با شما نانهايمان را قسمت مى كنيم غذاها آماده است سفره ها گسترده است و ديگ ها آماده. مواكب ومضيف ها آماده پذيرايي وديدگان ما رو به مرزها مى باشد! ما در انتظار قدوم شما، لحظه شمارى مى كنيم. نشر دهید @keramat12


پرنیانی در ولایت افق

قالیچی: " متنی فوق العاده زیبا وخواندنی" قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺣﺘﻲ ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﻠﻮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،ﺣﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ،ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﺷﻲ ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎﻱ ﺭﻧﮕﺎﻧﮓﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ ﺷﻴﻚ ﻭ ﺑﻲ ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﻱ ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻫﺮﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ . ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻭﻟﻲ ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ،شایدﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ . افسوس که دیگه دل خوش نداریم ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪﻧﻲ ﺑﻮﺩ،ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ . ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ. قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو می شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود . اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم . قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی . اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری . قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ، راحت می پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم و كلی باهاش می خنديديم . اين روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم . قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم كه با دوستان و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری . اين روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداريم . قديما تو يه محله جديد هم كه می رفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه می كرديم . اين روزها دنيا را از پشت دوربينای عكاسی و فيلمبرداری می بينيم . قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل . این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟ کو اون فامیل؟ کو اون خونه ؟ " قديما توی قديما "


پرنیانی در ولایت افق

▫️ پدر و مادر را راضی نگه دارید▫️ ✸ دقت کنید که پدر و مادرتان را راضی نگهدارید. اگر از دنیا رفته‌اند، سحرها هنگام نماز شب برایشان دعا کنید. ✸ اگر وضع مالی‌تان خوب است برایشان گوسفند بکشید و خیرات بدهید. هر چیزی که پدر و مادرتان در زمان حیات دوست داشتند برایشان خیرات بدهید که به آنها می‌رسد. ✸ فاتحه‌ای که شما برای پدر و مادرتان می‌خوانید و حمد و سوره‌ای که برایشان می خوانید به آنها می‌رسد. ✸ یکی از خویشان ما می‌گفت: «من سر قبر پدرم در امامزاده عبدالله در حال خواندن فاتحه بودم که یک عده هندی از مقابلم گذشتند. من حواسم پرت شد و مشغول تماشای آنها شدم و حمد و سوره‌ام را بدون حضور قلب خواندم. همان شب پدرم را در خواب دیدم که به من می‌گفت: «این چه حمد و سوره‌ای بود که برای من خواندی؟!»

⚡️یا حی یا قیوم⚡️ @keranat12 ❕هیچ می دانستید❕ در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ⁉️ماجرایش چیست ؟ آیا میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی می شود.

#بشارت در سخنان امام ای دقت کنید از جملات امید به آینده و قرار گرفتن در قله افتخار ، پیروزی انقلاب اسلامی ، رسیدن به ارمان های انقلاب . نابودی کفر و اسرائیل ، نابودی آل سعود ، پیروزی قطعی یمن ، پیروزی قطعی بر تحریم ها و این اواخر هم سقوط امریکا و نابودی امریکا استفاده شده بود ! قطعا همه این جملات امام ای خبر از یک اتفاق بزرگ می دهد که در اوج آن هستیم! در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی و در پیچ تاریخی عظیم قرار داریم و به فضل الهی خبر ها و #بشارت های بزرگی در راه است! #افول_آمریکا


پرنیانی در ولایت افق

ebrahim azimi: ✅ سی ویژگی نلسون ماندلا ✍️ دکتر محمود سریع القلم ۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد؛ ۲- ۲۷ سال زندانی کشید. ۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰ * ۲/۱۰ متر؛ ۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی می­شود؛ ۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند؛ ۵- فراتر از استدلال، از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت؛ ۶- از زندان، به صورت مکاتبه ­ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت؛ ۷- به مردم گفت: اگر می­خواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید؛ ۸- معتقد بود سخت­ تر از تغییر جامعه، تغییر خود است؛ ۹- در پی شوکت فردی نبود (Self- glory)؛ ۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمی­کرد؛ ۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت؛ ۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد؛ ۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد؛ ۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی بدست نمی ­آید؛ ۱۵- توان قابل توجهی در اجماع­ سازی میان نیروهای مختلف ی را داشت؛ ۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت؛ ۱۷- می­گفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیت زندانهای آنست؛ ۱۸- همیشه در حال یادگیری بود؛ ۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت: ماندلا با دقت و علاقه گوش می­کند؛ ۲۰- هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود؛ ۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی؛ ۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود(Selfless) ؛ ۲۳- ذاتا با پرنسیب بود؛ دیگران احساس حیله گری از جانب او نمی کردند؛ ۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد؛ ۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است؛ ۲۶- مظهرِ بهره ­برداری از سَمبُل ها ­بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماری­ها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛ ۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت؛ ۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین­ المللی نلسون ماندلا ثبت نمود؛ ۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم تمدار بود؛ ۳۰- می­گفت: مرا با موفقیت ­هایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و مجدداً برخاستم ارزیابی کنید. به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید https://t.me/joinchat/AAAAAD-0rkJfxbjPxic4xg


پرنیانی در ولایت افق

ذاکری بسیج: ???????????????????? سیزده درد مشترک : ١ - ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ‌ﻫﺎ ﺗﺨﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ. ٢ - ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ. ٣ - ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻣﻔﺖ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺑﺰﻧﯿﻢ. ٤ - ﺑﻪ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ ، ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ٥ - ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. ٦ - ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ‏« ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ‏» ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ٧ - ﮐﻠﻤﻪ‌ﯼ ‏«ﻣﻦ ‏» ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‏« ﻣﺎ ‏» ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯾﻢ. ٨ - ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ. ٩ - ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. ١٠ - ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﺭﯾﺰﯼ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﻢ. ١١- ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ‌ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﺭﯾﻢ. ١٢ - ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. ١٣ - ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ آخر ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﯾﻢ. ????????????????


پرنیانی در ولایت افق

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرجع رسمی مسابقات آنلاین pes بخش معرفی Ecu خودرو فابریک یدک گالری پیکس رز Monsters club لوله فولادی برق_گالوانیزه گرم02136057327 مشاوره پایان نامه و امور دانشجویی